شماره ٦٨٢: پشت دست تو به از آينه روى گل است
پشت دست تو به از آينه روى گل است
گرد دامان تو جان بخش تر از بوى گل است
شوخى حسن، نگه را هوس آلود کند
رخنه باغ هر از خنده دلجوى گل است
مى رسد بوى سپند از دل بلبل به مشام
تا دگر ديده گستاخ که بر روى گل است؟
از پريشان نظرى حلقه بيرون درست
شبنم ما که چو آيينه به زانوى گل است
خوى گل مردم بيدرد ملايم دانند
ورنه بلبل کف خاکسترى از خوى گل است
پيش چشمى که کند همچو هدف خود را جمع
خار تيرى ز کمانخانه ابروى گل است
خاطر جمع ز آشفته دماغان مطلب
که پريشان سفرى لازمه بوى گل است
بر سر گنج زند مار بر آتش خود را
بر حذر باش ازان خار که پهلوى گل است
چون نسيم سحرى نيست قرارش صائب
هر که را نعل در آتش ز تکاپوى گل است
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده