شماره ٦٩٠: گر چه رويش ز لطافت ز نظر پنهان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر چه رويش ز لطافت ز نظر پنهان است
هر که را مى نگرم در رخ او حيران است
مى توان خواند ز پشت لب او بى گفتار
سخنى چند که در زير لبش پنهان است
حسن او پا به رکاب از خط مشکين شد و باز
فتنه مشغول صف آرايى آن مژگان است
دل عاشق شود از پرده ناموس سياه
اين چراغى است که مرگش به ته دامان است
چرخ يک حلقه چشم است و زمين مردمکش
دو جهان زيروزبر چون دو صف مژگان است
شاهدى نيست سزاوار تماشا، ورنه
در گل تيره ما آينه ها پنهان است
ريشه نخل کهنسال فزون مى باشد
حرص با طول امل لازمه پيران است
صائب از ديدن خوبان نتوان دل برداشت
ورنه برداشتن دل ز جهان آسان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید