شماره ٧٤١: نه همين دل ز لب لعل تو پر شور شده است
نه همين دل ز لب لعل تو پر شور شده است
که جگرگاه بدخشان ز تو ناسور شده است
شوخ چشمى که نظر بر دل من دوخته است
سينه سنگ ازو خانه زنبور شده است
خانه آينه در بر رخ يوسف بندد
بس که از نعمت ديدار تو معمور شده است
دايم از جوش جنون سينه من صد چاک است
سنگ ميناى من اين باده پر زور شده است
مى کند خوش سخنى صافدلان را دشمن
ديده آينه بر طوطى ما شور شده است
نشود کشته عشق از سخن حق خاموش
دار از بيخبرى منبر منصور شده است
ذره اى نيست که از مهر تو خالى باشد
در زمان تو فلک يک سر پر شور شده است
صائب آن بلبل آتش نفسم عالم را
که قفس از دم گرمم شجر طور شده است
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده