شماره ٣٤: اهل خرد که از همه عالم بريده اند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اهل خرد که از همه عالم بريده اند
داند خرد که از چه به کنج آرميده اند
دانندگان که وقت جهان خوش بديده اند
خوش وقت شان که گوشه عزلت گزيده اند
محرم درون پرده مقصود نيستند
جز عاشقان که پرده عصمت دريده اند
برتر جهان به جاده همت که کاهل اند
آن بختيان که سدره و طوبى چريده اند
در بيضه پر مرغ برويد، برون تر آى
کت پر دهد، کزان به بلندى پريده اند
جان نيز هست با دگران اين گروه را
کز بهر عزم عالم وحدت پريده اند
نارفته ره، رونده به جايى نمى رسد
ناچار رفته اند ره، آنگه رسيده اند
وان جان کنان که در غم مال است جان شان
جان داده اند و پاره خاکى خريده اند
خسرو، مگوى بد که درين گنبد از صدا
خلق آنچه گفته اند، همان را شنيده اند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید