شماره ٥٢: افسوس ازين حيات که بر باد مى رود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
افسوس ازين حيات که بر باد مى رود
کايين ما نه بر روش داد مى رود
هر دم ز من که پيروى ديو مى کنم
بر آسمان فرشته به فرياد مى رود
وه کاين دل خراب عمارت کجا شود؟
سيل منش چنين که ز بنياد مى رود
زاهد به پند دادن و بيچاره مست را
خاطر به سوى لعبت ناشاد مى رود
گاه خمار صد نيت توبه مى کنم
چون ساقى آمد آن همه از ياد مى رود
اى من غلام دولت آن نيک بنده اى
کز بندگى نفس بد آزاد مى رود
ضايع مکن به خنده و بازى بسان گل
اين پنج روزه عمر که بر باد مى رود
اى نفس، پند گير که اختر به گردش است
اى مرغ، هوش دار که صياد مى رود
آهسته نه به روى زمين پاي، کادمى
بر روى شاهدان پريزاد مى رود
زخم زبان خسرو اثر کى کند ترا؟
ني، خود سخن به تيشه فرهاد مى رود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید