شماره ١٣٥: اگر چه با تو حديث جفا بخواهم کرد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اگر چه با تو حديث جفا بخواهم کرد
وليک، تا بتوانم، وفا بخواهم کرد
من اين بلا همه از ديده ديده ام او را
بنا نمودن رويت سزا بخواهم کرد
به راه وصل به يک بوسه جان بخواهم يافت
وليک وقت شمردن ادا بخواهم کرد
خطاست بوسه زدن بر لب و دهان تو، ليک
تو خواه تيغ بزن، من خطا بخواهم کرد
کشم به کوى تو ناگه رقيب کافرکيش
من اين غزا ز براى خدا بخواهم کرد
چو دين به کار بتان رفت پيش بت، پس ازين
نماز اگر چه نباشد روا، بخواهم کرد
هر آن نماز که ناکرده ماند پيش بتان
اگر خداى بخواهد، قضا بخواهم کرد
و ان يکاد به روى نکو بخواهم خواند
نه بهر ديده بد هم دعا بخواهم کرد
چو دل برفت ز خسرو، چه سود بندد صبر؟
چو دل بيامد، وقف شما بخواهم کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید