شماره ١٩٠: آنچه يک چند آب حيوان کرد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آنچه يک چند آب حيوان کرد
لب لعلت هزار چندان کرد
چون بديد آفتاب رنگ لبت
لعل را زير سنگ پنهان کرد
ابر از رشک در دندانت
گوهر خويش را پريشان کرد
تو بت آزرى و نقش رخت
آتش سينه را گلستان کرد
تا نرويد گلى چو تو در باغ
از دم سرد من زمستان کرد
چشم بن دور از چنان رويى
که از او چشم دور نتوان کرد
عاشقان را نهاد چشم تو بند
وانگه اندر چه زنخدان کرد
دل در آويخت جعد تو به رسن
وانگه از غمزه تير باران کرد
هيچ روزى نگشت سايه که غم
نه سرم راچوسايه گردان کرد
گشت ويران زگريه خانه چشم
غم چنين چند خانه ويران کرد
ديد خسرو خطت چوبالب گفت
که خضرميل آب حيوان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید