شماره ٢١١: بيا ساقى و مى در ده که گل در بوستان آمد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بيا ساقى و مى در ده که گل در بوستان آمد
زجام لاله بلبل مست گشت و در فغان آمد
شرابى خورد غنچه از هواى ابر در پرده
صبا ناگه لبش بوسيد و بويش در دهان آمد
ميان غنچه و گل از پى زر بود اشکالى
گشاد آن عقده مشکل، صبا چون در ميان آمد
نفير بلبلان نگذاشت خوردن چشم نرگس را
شبى گر خواب اندر ديده آن ناتوان آمد
اگر چه سرو را بادى ست در سر هم به پيش گل
قيامى مى کند کآزادگى را اين نشان آمد
اگر چه بوستان بر رو زمانى خوب شد از گل
به روى خوش به روى خويش آخر چون توان آمد
الا، اى ماه خرگاهى که ماندى در پس پرده
برون آى و تماشا کن که گل در بوستان آمد
گلستانى ست خاک آستانت از رخ خوبان
که مرغ آن گلستان خسرو سحرالبيان مد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید