شماره ٢٧٤: جاني، ندانم اين چنين با زندگاني، اى پسر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جاني، ندانم اين چنين با زندگاني، اى پسر
کز خوبرويان جهان با کس نماني، اى پسر
دل مى برد رفتار تو، خون مى کند گفتار تو
حيرانم اندر کار تو بر چه ساني، اى پسر
زرين کمر بالاى سر جعدى فروتر از کمر
ره مى روى وز جعدتر جان مى فشاني، اى پسر
کشتي، اگر دل برکني، مردم اگر دور افگنى
زيرا که هم جان مني، هم زندگاني، اى پسر
گر هيچ رويى چون سمن، ز آيينه بينى يک سخن
چون تو به روى خويشتن حيران، نمانى اى پسر
بهر چو تو مردافگني، کردم فدا جان و تنى
گر چه تو قدر چون منى هرگز نداني، اى پسر
چون نيست صبر از روى تو، هر ساعتى بر بوى تو
چون سگ دوم در کوى تو، گر چه نخواني، اى پسر
آزرده جانى را مکش، بى خان و مانى را مکش
مسکين جوانى را مکش، تو هم جواني، اى پسر
خسرو درين بيچارگى دارد سر آوارگى
در کار او يکبارگى نامهرباني، اى پسر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید