شماره ٢٩٥: در عشق باز خود را ديوانه کردم از سر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
در عشق باز خود را ديوانه کردم از سر
يارب، فرو مبادا اين مى که خوردم از سر
سربهر خاک گشتن پيش درش نهادم
چه جاى آنکه، ياران روبند گردم از سر
مهره ز تن جدا شد، در تن ز هجر جانان
عشق و بلا ازين پس بازنده کردم از سر
خواهم شد امشب آن سو مى بايدم ازان رو
اى گريه، سرخ گردان رخسار زردم از سر
جانا، بهار حسنت آغاز سبزه دارد
شد وقت آن که اکنون ديوانه گردم از سر
مطرب به نوک غمزه بگشاى سينه من
بخراش ريش کهنه، کن تازه دردم از سر
رفت آنکه بود خسرو نيکو ز شاهد و مى
اى دل، گواه باشى کاقرار کردم از سر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید