شماره ٣٠٦: رخ گل خوش است و از وى رخت، اى نگار، خوش تر

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
رخ گل خوش است و از وى رخت، اى نگار، خوش تر
چه بود؟ گلى که رويت ز دو صد بهار خوش تر
چه روم به باغ و بوستان چو گلى به تو نماند
ز گلى که بى تو بينم به دو ديده خار خوش تر
به يکى سخن که گويى بزيد دوباره مرده
که ز آب زندگانى دو لبت دوبار خوش تر
چه خوش است يک کرشمه ز براى مردن من
که اگر زيم به ديدن، يکى از هزار خوش تر
چه کمان کشى دو چشمم به دو تير چار کردن
که گر آيد از تو گردى دو من و چهار، خوش تر
منم و شبى و با دل همه شب حکايت او
که غم دراز گفتن به شبان تار خوش تر
چه روم به خاک، جانم کند اين سخن به حسرت
که براين تن زمينى ره آن سوار خوش تر
غم هجر راست ذوقى که به وصف کس نيايد
تو اگر شراب خواري، ز ميت خمار خوش تر
چو غلام تست خسرو، زيد و بمرد، فرياد
تو ازين دو گوى پيشت که کدام کار خوش تر؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید