شماره ٣٢٧: باد نوروز آمد و درهاى بستان کرده باز

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
باد نوروز آمد و درهاى بستان کرده باز
گل جهانى را به روى خويش خندان کرده باز
غنچه بهر صد درم گل را به زندان کرده بود
زر بداد آن گه صبا و قفل زندان کرده باز
در عرق شد غنچه از گرما و تنگ آمد ز خويش
باد خوش مى آيد، از گرما گريبان کرده باز
چرخ گردان بهر ما را ساخت از گل کوزه ها
ابر آن گه کوزه ها بر آب حيوان کرده باز
بالش سلطان گل در بارجاى شاخ بين
کو ز بهر بار دادن چتر سلطان کرده باز
چند سوزى زلف سنبل، بيني، اى نرگس، ترا
آرزوى ديدن خواب پريشان کرده باز
يارب، اين ابر است در صحن چمن گوهر افشان؟
يا شهنشاه جهان دست زر افشان کرده باز
تا ز خسرو دست گيرى يافت در مدحش قلم
از سخن گفتن زبان بر در عمان کرده باز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید