شماره ٣٣٣: بيا که بزم طرب را چمن نهاد اساس

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بيا که بزم طرب را چمن نهاد اساس
بيا که باد صبا گشت عيسوى انفاس
بنوش باده گلگون به طرف باغ که من
ز پا فتاده ام از دست محنت افلاس
چه حکمت است ندانم که ساقى گردون
مدام خون جگر مى دهد مرا از کاس
کسى ز چهره مقصود خود نيافت نشان
ازان زمان که نهادند سرنگون اين کاس
به راه کعبه که از هر طرف کمين گاهى ست
اگر ز خويش گذشتي، قدم منه به هراس
کسى به دلق مرقع، کجا شود درويش؟
چو سينه صاف نباشد، چه سود ترک لباس؟
درون چو پاک شود از کدورت اغيار
تو خواه جامه اطلس بپوش، خواه پلاس
حديث دوزخ و جنت دگر مگو خسرو
وصال يار طلب کن، گذر ازين وسواس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید