خيز که جلوه مى کند چهره دلگشاى گل
عالم بيخودى خوش است خاصه که در هواى گل
نافه گشاى بوستان سکه به نام گل زده
خطبه بلبلان همه نيست مگر ثناى گل
تاج مرصع آورد شاخ ز هر شکوفه اى
تحت زمردين زند بخت به زير پاى گل
ابر دو اسبه مى رود بهر نظاره چمن
سرو پياده مى شود پيش در سراى گل
حيف بود که ماه و گل خوانمت از سر هوس
اى تو به از هزار مه چند بود بقاى گل
مستى ما به بوى تو بهر خدا چه جاى مى
شادى من به روى تو، بى تو جهان چه جاى گل