شماره ٦٠٦: امشب من آن نيم که فغان را فرو برم

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
امشب من آن نيم که فغان را فرو برم
طوفان کنم ز ديده، جهان را فرو برم
شمعى به سينه و نتوانم برون دهم
جان سوخت، چند سوز نهان را فرو برم
بشناختم که لذت شمشير و تير چيست؟
هر دم ز بس که آه و فغان را فرو برم
خونابه مى خورم ز دل آن دولت از کجا؟
کز لعل يار شربت جان را فرو برم
حسرت فرو برم، چو به سينه گره شود
آشام خون دل کنم، آن را فرو برم
نى سنگ ماند و نى دل سنگين در اين خراب
تا طعنه هاى پير و جوان را فرو برم
وه گر نمودي، اى اجل، آخر به پاى زود
تا من ز خويش نام و نشان را فرو برم
روزى به روى ترشى از ابروى تو نرفت
تا کى ز دور آب دهان را فرو برم؟
من خسروم، شکر شکن، اما به ذکر دوست
خواهم ز ذوق کام و زبان را فرو برم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید