شماره ٦١٢: با تو چه روز بود که من آشنا شدم؟

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
با تو چه روز بود که من آشنا شدم؟
کز روزگار صبر و سلامت جدا شدم
هر دم به خون ديده خود غرقه مى شوم
من خون گرفته با تو کجا آشنا شدم؟
از من قرار و صبر، ندانم کجا شدند؟
من خود ز خويش هيچ ندانم، کجا شدم؟
از بس که گم شدم به خيالات زلف تو
مورى بدم که در دهن اژدها شدم
بارم نبود کوه غم، اما به بوى تو
در زير بار منت باد صبا شدم
اى پندگوي، تا رخ او را نديده اى
بگريز و جان ببر تو که من مبتلا شدم
او رخ نمى نمود، به زارى بديدمش
من خود براى جان و دل خود بلا شدم
هر دم به داغ هجر چو عيشم عذاب بود
بارى ز ننگ زيستن خود رها شدم
خسرو به بندگيت غلامى ست بى بها
خاصه کنون که بنده تو بى بها شدم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید