شماره ٧٠٥: زهى رسم بناگوشت گل اندر سبزه پروردن

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
زهى رسم بناگوشت گل اندر سبزه پروردن
حرامت باد بى ياران مى اندر ساغر آوردن
لطافت گويم آن يا حسن يا خود آدمى کشتن
شمايل خوانم آن يا شکل يا خود مردم آزردن
چه رويست آن، تعالى الله که نتوان زيستن بى او؟
چه شکل است آن نمى دانم که نتوان پيش او مردن؟
گهى از رخ فشاندگان گرد و گه در دامن افگندن
گهى بر روى بردن دست و گه در آستين کردن
اگر گويم که دارم بر لبت کارى به جاى لب
روا باشد چنين در کار ما دندان فرو بردن
ز زلفت مى کشم بسيار تاب از روى تو روزى
پريشانى چه آرد چون تويى را دست در گردن؟
خوش است آن لب گزيدن گاه شورانگيزى خنده
اگر چه نيست از معهود حلوا با نمک خوردن
مپرور، خسروا، در دل خيال خوب رويان را
نشايد دشمن خود را به خون خويش پروردن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید