شماره ٧٦٩: اى تيغ بر کشيده چو مردم کشندگان

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى تيغ بر کشيده چو مردم کشندگان
زنجير تو به گردن گردن کشندگان
از رفتن تو مرده شود زنده زير خاک
جانا، مرو که باز بمردند زندگان
چون تو يکى نيافت اگر آب چشم من
هر چند گشت گرد جهان چون دوندگان
هر بامداد بر سر راهت روم به درد
پرسم حکايتت همه روز از روندگان
من دانم و کسى که چو من طالب کسى است
کعبه چه آگهست ز پاى دوندگان
بادى ست کآتش من از آن بيش مى شود
چندين که مى دمند به گوشم دمندگان
صبر و قرار جستم و دل گفت «صبر کن »
تا بر پريده اند ز دام اين پرندگان
بيچاره خسروم پى خوبان به جان رسيد
يارب، خلاص بخش مرا زين کشندگان



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید