شماره ١٩٨: بيا که با سر زلف تو کارها دارم

غزلستان :: انوری ابیوردی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا که با سر زلف تو کارها دارم
ز عشق روى تو در سر خمارها دارم
بيا که چون تو بيايى به وقت ديدن تو
ز ديدگان قدمت را نثارها دارم
بيا که بى رخ گلرنگ و زلف گل بويت
شکسته در دل و در ديده خارها دارم
بيا که در پس زانو ز چند روز فراق
هزار ساله فزون انتظارها دارم
چو آمدى مرو از نزد من که در همه عمر
به بوسه با لب لعلت شمارها دارم
نه جور بخت من و روزگار محنت تو
ذخيره هاى بسى روزگارها دارم
مرا ز ياد مبر آن مبين که در رخ و چشم
ز گوش و گردن تو يادگارها دارم
خطاست اينکه همى گويم اين طمع نکنم
که دست برد طمع چند بارها دارم
قرارهاى مرا با تو رنگ و بويى نيست
که با زمانه اينها قرارها دارم
زکار خويش تعجب همى کنم يارب
چو ناردان فروبسته کارها دارم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید