روش آفرينش

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
سخن گفت با خويش، دلوى بنخوت
که بى من، کس از چه ننوشيده آبى
ز سعى من، اين مرز گرديد گلشن
ز گلبرگ پوشيد گلبن ثيابى
نياسودم از کوشش و کار کردن
نصيب من آمد اياب و ذهابى
برآشفت بر وى طناب و چنين گفت
به خيره نبستند بر تو طنابى
نه از سعى و رنج تو، کز زحمت ماست
اگر چهر گل را بود رنگ و تابى
شنيدند ناگه درين بحث پنهان
ز دهقان پير، آشکارا عتابى
که آسان شمرديد اين رمز مشکل
نکرديد نيکو سؤال و جوابى
دبيران خلقت، درين کهنه دفتر
نوشتند هر مبحثى را کتابى
اگر دست و بازو نکوشد، شما را
چه راى خطا و چه فکر صوابى
ز باران تنها، چمن گل نيارد
ببايد نسيم خوش و آفتابى
بهر جا چراغى است، روغنش بايد
بود کار هر کارگر را حسابى
اگر خون نگردد، نماند وريدى
اگر گل نرويد، نباشد گلابى
يکى کشت تاک و يکى چيد انگور
يکى ساخت زان سرکه اى يا شرابى
بکوه ار نميتافت خورشيد تابان
بمعدن نميبود لعل خوشابى
نشستند بسيار شب، خار و بلبل
که تا غنچه اى در چمن کرد خوابى
براى خوشيهاى فصل بهاران
خزان و زمستان کنند انقلابى
ز آهو دل، از مطبخى دست سوزد
که تا گردد آماده، روزى کبابى
بسى کارگر بايد و کار، پروين
در آبادى هر زمين خرابى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید