کمان قضا

غزلستان :: پروین اعتصامی :: مثنوی ها، تمثیلات و مقطعات
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
موشکى را بمهر، مادر گفت
که بسى گير و دار در ره ماست
سوى انبار، چشم بسته مرو
که نهان، فتنه ها به پيش و قفاست
تله و دام و بند بسيار است
دهر بى باک و چرخ، بى پرواست
تله مانند خانه ايست نکو
دام، مانند گلشنى زيباست
اى بسا رهنما که راهزن است
اى بسا رنگ خوش، که جانفرساست
زاهنين ميله، گردکان مرباى
که چنين لقمه، خون دل، نه غذاست
هر کجا مسکنى است، کالائى است
هر کجا سفره ايست، نان آنجاست
تله محکمى به پشت در است
گربه فربهى است، ميان سراست
آنچنان رو، که غافلت نکشند
خنجر روزگار، خون پالاست
هر نشيمن، نه جاى هر شخصى است
هر گذرگه، نه در خور هر پاست
اثر خون، چو در رهى بينى
پا در آن ره منه، که راه بلاست
هرگز ايمن مشو، که حمله چرخ
گر ز امروز بگذرد، فرداست
وقت تاراج و دستبرد، شب است
روز، هنگام خواب و نشو و نماست
سر ميفراز نزد شبرو دهر
که بسى قامت از جفاش، دوتاست
موشک آزرده گشت و گفت خموش
عقل من، بيشتر ز عقل شماست
خبرم هست ز آفت گردون
تله و دام، ديده ام که کجاست
از فراز و نشيب، آگاهم
ميشناسم چه راه، راه خطاست
هر کسى جاى خويش ميداند
پند و اندرز ديگران بيجاست
اين سخن گفت و شد ز لانه برون
نظرى تند کرد، بر چپ و راست
ديد در تله نو رنگين
گردکانى در آهنى پيداست
هيچ آگه نشد ز بى خردى
کاندران سهمگين حصار، چهاست
يا در آن روشني، چه تاريکى است
يا در آن يکدلي، چه روى و رياست
بانگ برداشت، کاين نشيمن پاک
چه مبارک مکان روح افزاست
تله گفتا، مايست در بيرون
بدرون آي، کاين سراچه تراست
اگرت زاد و توشه نيست، چه غم
زانکه اين خانه، پر ز توش و نواست
جاي، تا کى کنى بزير زمين
رونق زندگى ز آب و هواست
اندرين خانه، بين رهزن نيست
هر چه هست، ايمنى و صلح و صفاست
نشنيدم بنا، چنين محکم
گر چه در دهر، صد هزار بناست
جاى انده، درين مکان شاديست
جاى نان، اندرين سرا حلواست
موش پرسيد، اين کمانک چيست
تله خنديد، کاين کمان قضاست
اندر آى و بچشم خويش بين
کاندرين پرده ها، چه شعبده هاست
موشک از شوق جست و شد بدرون
تا که او جست، بانگ در بر خاست
بهر خوردن، چو کرد گردن کج
آهنى رفت و بر گلويش راست
رفت سودى کند، زيان طلبيد
خواست بر تن فزايد، از جان کاست
کودکى کاو ز پند و وعظ گريخت
گر بچاه است، دم مزن که چراست
رسم آزادگان چه ميداند
تيره بختى که پاى بند هوى ست
خويش را دردمند آز مکن
که نه هر درد را اميد دواست
عزت از نفس دون مجو، پروين
کاين سيه راي، گمره و رسواست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید