شماره ٢٤: عشق از هستى کس عين و اثر نگذارد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عشق از هستى کس عين و اثر نگذارد
هيچ صاحب خبرى را بخبر نگذارد
عشق سلطان غيورست و چو ملکى گيرد
اندر آن مملکت از غير اثر نگذارد
آن مبارک قدمست او که چو دستش برسد
هيچ بر گردن هستى تو سر نگذارد
هستى تست گناه تو و او با همه لطف
اين گنه تا بنميرى ز تو در نگذارد
منزل فقر ترا خانه مات آمد و هست
عشق شاهى که از آن خانه بدر نگذارد
چون درآمد بدل از دل غم دنيا برود
دل که منزلگه عيسيست بخر نگذارد
دل آزاد بغوغاى علايق ندهد
لب قاروره بدندان تبر نگذارد
سيف فرغانى نوميد مشو از در يار
يار در بارگه وصلت اگر نگذارد
تو شکر را ز مگس دور کنى وز غيرت
او درين مصر مگس را بشکر نگذارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید