شماره ١٨٦: اى کرده بعشق تو دل پرورش جانها

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى کرده بعشق تو دل پرورش جانها
گردون چو رخت ماهى ناديده بدورانها
آنرا که چو تو سروى در خانه بود دايم
از بى خبرى باشد رفتن سوى بستانها
آنرا که گل رويش زردى ز غمت گيرد
خاک قدمش باشد سرسبزى ريحانها
زانگشت خيال تو چون نقش پذيرفتم
از دست دلم يک يک چون رنگ برفت آنها
از رنگ تو و بويت در گل اثرى ديدست
بلبل که نمى آيد بيرون ز گلستانها
بهر من دل خسته اى ترک کمان ابرو
تير مژه را کردى سر تيز چو پيکانها
اى زلف تو چون چوگان بيم است که از دستت
چون کوى بسر گردم گرد همه ميدانها
گفتم بوفا با تو عهدى بکنم ليکن
از سخت دلى سستى اندر همه پيمانها
از آرزوى رويت بود آنکه ز بهر گل
وقتى طرف خاطر مى رفت ببستانها
تو در حرم دلها ساکن شده اى وآنگه
سيف از هوس کعبه پيموده بيابانها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید