شماره ١٩٤: زهى با صورت خوبت تعلق اهل معنى را

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى با صورت خوبت تعلق اهل معنى را
ز نقش روى تو زينت نگارستان دنيى را
درين ويرانه قالب ندارد جانم آرامى
که دل بردى بدان صورت سراسر اهل معنى را
مرا روى تو محبوبست همچون مال قارون را
مرا وصل تو مطلوبست چون ديدار موسى را
همى خواهم که ديدارت ببينم دم بدم لکن
من مسکين اگر طورم چه تاب آرم تجلى را
دل مرده کند زنده احاديث تو، پندارم
لب تو در نفس دارد دم احياى عيسى را
من سرگشته مى خواهم که بوسم خاک پاى تو
دليرى بين که تا اين حد رسانيدم تمنى را
ازين پس همچو قلاشان بپوشم جامه تقوى
که حکم قاضى عشقت قلم بشکست فتوى را
بعهد چون منى پر شد جهان از گفت و گوى تو
که از اشعار مجنونست شهرت حسن ليلى را
مرا اى دوست از دشمن نباشيد بيم در عشقت
که از باد خزان نبود زيان مر شاخ طوبى را
سر دنياى دون بى تو ندارد سيف فرغانى
که عاشق بى تو نپسندد سرا بستان عقبى را
بنزد سيف فرغانى چه باشد؟ ظلمت آبادي،
اگر (در) روضه ننمايى بما نور تجلى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید