شماره ٤٧٣: خرم آن جان که برويت نگرانى دارد

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خرم آن جان که برويت نگرانى دارد
وز هواى تو دلش گنج نهانى دارد
عشق بامرده نياميزد واو زنده دلست
که تعلق برخ خوب تو جانى دارد
عشق صورت نبود باتو مرا، چون مردان
صورت عشق من اى دوست معانى دارد
ابتداى ره عشق تو مرا فاتحه ييست
کندرين دل اثر سبع مثانى دارد
جان مهجور زشوق تو برون مى ننهد
از بدن پاى ندانم چه گرانى دارد
زآتش عشق خبر مى دهد وسوز درون
آب شعرم که بسوى تو روانى دارد
عشق را گفتم کاى رهبر عشاق بدوست
آنکه من طالب اويم چه نشانى دارد
گفت در عالم فرديت خود او احديست
که بخوبى نتوان گفت که ثانى دارد
سيف فرغانى اگر با تو نشيند يک دم
پادشاهيست که ملک دو جهانى دارد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید