شماره ٥١٠: عشق هرجا رو نمايد کفرها دين مى شود

غزلستان :: سیف فرغانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
عشق هرجا رو نمايد کفرها دين مى شود
ور تو روى ازوى بتابى مهرها کين مى شود
از حريم وقت او بيرون بود اسلام وکفر
آن قلندروش که اورا عشق تو دين مى شود
تخت دولت مى نهد در هند دين احمدى
کرسى اقبال محمودى چو غزنين مى شود
شب بقدر خويش مى گريد بروز وصل يار
شاد باد آن دل که بهر عشق غمگين مى شود
زآفتاب عشق او کز ديدنش بى بهره ايم
کور مادرزاد چون ديده جهان بين مى شود
يک نفس بيرون نشين تا برتو افتد نوراو
ميوه چون در سايه باشد دير شيرين مى شود
در حريم عشق شو تا بوى فقر آيد زتو
زآنکه عاشق گر فريدونست مسکين مى شود
در زمينهاى دگر آهو چو ديگر جانور
هست، ليکن ناف آهو مشک در چين مى شود
اندرين ره چون کند ازآفتاب ومه رکاب
خنگ چرخ ازبهر اسب همتش زين مى شود
دست لطف دوست گر برکوه افشاند گهر
چون نگين هر سنگ اورا خانه زرين مى شود
حرف وصف عنبرين زلفش چو بنويسد قلم
خط اورا نقطهاى خاک مشکين مى شود
سيف فرغانى زبوى عشق شد رنگين سخن
ماه چون برميوه تابد زود رنگين مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید