شماره ١١٢: خوناب آتشش ز سر من گذشته است

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خوناب آتشش ز سر من گذشته است
وين سيل آتش از جگر من گذشته است
مرغ هواى خلدم وتا پر گشوده ام
صد تير غم ز بال وپر من گذشته است
تا داده ام بعشق تو دل بر زبان خلق
دايم حکايت از خطر من گذشته است
دل صيد پر شکسته کنون کار باقضاست
کار از فغان والحذر من گذشته است
بر عيش تلخ من مبر اى مدعى حسد
سيلاب زهر بر شکر من گذشته است
هر گه که ديده ام گل روى خيال دوست
در رنگ دشمن از نظر من گذشته است
از من کجا نصيحت عرفى سزد که او
عيبش ز پايه هنر من گذشته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید