شماره ٣٠٢: کسى که دل بوفاى تو عشوه کيش نهاد

غزلستان :: عرفی شیرازی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى که دل بوفاى تو عشوه کيش نهاد
هزار داغ ندامت بجان خويش نهاد
کسى براه تو ارزد که پا ز ديده کند
که گل بزير قدم ديد وپا بپيش نهاد
شهادتش چو مراد دو کون در قدمست
کسى که پاى طلب در ره تو پيش نهاد
کرشمه دهد اميد عمر جاويدم
که مرگ بهر شگون تير او بکيش نهاد
نه کافرم نه مسلمان مرا که آتش زد
که ننگ سوختن من بدين خويش نهاد
ز مغز عرفى از آن خون خوش نسيم چکد
که دسته گل غم بر دماغ ريش نهاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید