شماره ٦١: به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است
بياض ديده روشندلان شکرخواب است
ميان باده کشان بى تکلفى باب است
رعايت ادب اينجا خلاف آداب است
به زير چرخ نماند دل تمام عيار
صدف شکن بود آن گوهرى که شاداب است
مخور فريب سخاوت ز چرخ کج رفتار
که طعمه اى که دهد روى پوش قلاب است
شتاب در ره مقصد درنگ مى آرد
که خرج راه شود رهروى که بيتاب است
مده به خلوت دل ره فسرده طبعان را
چراغ مرده چه لايق به کنج محراب است؟
به غير مسجد و ميخانه اى که مستثناست
نخوانده هر که به هر خانه رفت سيلاب است
اگر چه آب نسازد چراغ را روشن
فروغ شعله آواز از مى ناب است
ميان صوفى پشمينه پوش و زاهد خشک
تفاوتى است که در خار پشت و سنجاب است
به گرد دامن منزل کجا رسى صائب؟
چنين که عزم ترا پاى سعى در خواب است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید