شماره ٧٩: ترا ز جان غم مال اى خسيس بيشترست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
ترا ز جان غم مال اى خسيس بيشترست
علاقه تو به دستار بيشتر ز سرست
خطر به قدر فزونى است مالداران را
که خون فاسد، آهن رباى نيشترست
مريز پيش بخيل آب روى خود زنهار
که آب تيشه سزاوار نخل بى ثمرست
زمين پاک بود کهرباى دانه پاک
صدف ز پاکى دامن هميشه پرگهرست
ز آفتاب نگردد به رنگ و بو غافل
درين رياض چو شبنم کسى که ديده ورست
ترا ز داغ عزيزان رفته نيست خبر
وگرنه لاله اين باغ، پاره جگرست
زبان شکوه ندارم ز خاکساريها
چگونه سبز شود دانه اى که پى سپرست؟
درآ به عالم بى انقلاب بيرنگى
که ماهتاب و کتان همچو شير با شکرست
يکى هزار شد از سينه بيقرارى دل
به مرغ وحشى ما آشيانه بال و پرست
ز پرده سوزى شب، صبح شد گريبان چاک
عدوى پرده خويش است هر که پرده درست
به مرگ باز نمانند سالکان ز طلب
ميان ره نکند خواب هر که ديده ورست
مى رسيده ز خم جلوه مى کند در جام
نهفته هاى پدر جمله ظاهر از پسرست
به قدر پاس ادب فيض مى رساند حسن
که جاى بهله کوتاه دست، بر کمرست
ز دلشکستگى خود غمين مشو صائب
که شيشه چون شکند در دکان شيشه گرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید