شماره ٨٠: به لب مباد رهش ناله اى که بى اثرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
به لب مباد رهش ناله اى که بى اثرست
گره شود به گلو گريه اى که بيجگرست
گل نمک به حرامى است تيره روزى داغ
شکسته رنگى خون از خمار نيشترست
لبش به حرف عتاب آشنا نگرديده است
هنوز آتش ياقوت، مفلس شررست
کدام فتنه گر امشب درين چمن بوده است؟
که رخت لاله پر از خون و گل شکسته سرست
نمک ز خنده گل برده است گريه من
ز چشم بى ادبم باغبان باغ ترست
کسى که پاس نفس چون حباب نتواند
هميشه چون صدف هرزه خند بى گهرست
شکايت از ستم چرخ ناجوانمردى است
که گوشمال پدر خيرخواهى پسرست
نخورده ام به دل شبنمى درين گلشن
چو خون لاله و گل خون من چرا هدرست؟
هزار طاقت ايوب مى شود کمرى
چه دستگاه سرين و چه پيچش کمرست
لبى که از نفس بوسه رنگ مى بازد
چه جاى جلوه تبخاله هاى بد گهرست؟
سپر فکند فلک پيش آه من صائب
علاج دشمن غالب فکندن سپرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید