شماره ٢٥٧: خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست
گل کوچ کرد و گوش کر باغبان بجاست
ايمن مشو ز خصمى تيغ زبان که شمع
در بوته گداز بود تا زبان بجاست
کو سينه اى که داغ عزيزان نديده است؟
اينک هزار لاله درين بوستان بجاست
آيينه خانه دل ما بى غبار نيست
چندان که سرمه وارى ازين خاکدان بجاست
عهد شباب رفت و همان مست غفلتيم
شد نوبهار و زحمت خواب گران بجاست
جان را ببين کدام به تلخى سپرده اند؟
از طوطيان شکر، ز هما استخوان بجاست
کج بحث، راستى ز طبيعت برون برد
پهلو تهى نمودن تير از کمان بجاست
صائب زبان کلک سخن آفرين ماست
امروز شعله اى که درين دودمان بجاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید