شماره ٢٦٥: صبح گشاده رو در دولتسراى ماست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
صبح گشاده رو در دولتسراى ماست
چرخ کبود، خانه چينى نماى ماست
هر کس که فرد شد ز جهان پيشواى ماست
برخاست هر که از سر دنيا لواى ماست
ما را نمى توان به عصا و ردا فريفت
برخاست هر که از سر دنيا لواى ماست
در گوشه فقير ما بار عام نيست
بيگانه هر که شد ز جهان آشناى ماست
ما اقتدا به عام فريبان نمى کنيم
بر خلق هر که پشت کند مقتداى ماست
در کاروان ما جرس هرزه نال نيست
گلبانگ بر قدم زدن ما دراى ماست
ما را برون نمى برد از راه هر دليل
افتاده هر که پيش ز خود رهنماى ماست
آن دانه نيستيم که خرج زمين شويم
زندان خاک پله نشو و نماى ماست
هر کس که تند بگذرد از ما رميدگان
بى چشم زخم، گرد رهش توتياى ماست
حاشا که رزق ديده قربانيان بود
آرامشى که در دل بى مدعاى ماست
خضر سخن که زنده جاويد عالم است
صائب حياتش از نفس جانفزاى ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید