شماره ٢٩٢: با آب خضر آن خط شبگون برابرست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
با آب خضر آن خط شبگون برابرست
لفظى که تازه است به مضمون برابرست
اين نشأه اى کزان لب نوخط به من رسيد
خاکش به خون باده گلگون برابرست
خطى که از ذقن به بناگوش مى رود
در خاصيت به تبت وارون برابرست
در ملک آرميده حسن است خط سبز
گردى که با هزار شبيخون برابرست
در خانمان خرابى ما خشکى سپهر
با ترکتاز قلزم و جيحون برابرست
در زير پاى عشق، سر خاکسار ماست
آن کاسه سرنگون که به گردون برابرست
بى انتظار مى رسد از غيب باده اش
هر ديده را که آن لب ميگون برابرست
شورى که سنگ بر خم هستى زند ترا
با حکمت هزار فلاطون برابرست
موج سراب و طره ليلي، ز بيخودى
در ديده يگانه مجنون برابرست
سوداى عشق در سر مجنون بى کلاه
با تکمه کلاه فريدون برابرست
مشکل که سر برآورد از خاک، روز حشر
تخم اميد ما که به قارون برابرست
در چشم داغ ديده صائب درين بهار
هر لاله اى به کاسه پر خون برابرست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید