شماره ٣١٨: در زير تيغ يار که سرها در او گم است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در زير تيغ يار که سرها در او گم است
داريم حيرتى که نظرها در او گم است
زين آب زير کاه، که چرخ است و کهکشان
ايمن مشو که موج خطرها در او گم است
هستى است شکرى که ازو چهر مى چکد
زهرى است نيستى که شکرها در او گم است
آب گهر به وصف گهر ترزبان بس است
لاف از هنر مزن که هنرها در او گم است
دارم زياد زلف بناگوش زيب او
شام خوشى که فيض سحرها در او گم است
مژگان تاب خورده اشک آفرين ماست
امروز رشته اى که گهرها در او گم است
پيشانى گشاده سختى کشان بود
همواريى که کوه و کمرها در او گم است
داده است فيض عشق به ما پاشکستگان
از خويش رفتنى که سفرها در او گم است
محرم نه اى تو، ورنه به هر موى داده اند
پيچيده نامه اى که خبرها در او گم است
دست ز کار رفته ارباب حيرت است
برگ فتاده اى که ثمرها در او گم است
صائب که ياد مى کند از اشک تلخ ما؟
در قلزمى که آب گهرها در او گم است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید