شماره ٣٢٥: آسودگى به گوشه عزلت نشستن است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
آسودگى به گوشه عزلت نشستن است
سررشته اميد ز عالم گسستن است
پرداختن ز پرورش تن به جان پاک
از کار گل به آب خضر دست شستن است
در سينه همچو لاله گره کردن آه را
پيوند خود ز عالم بالا گسستن است
گفتار دلخراش به نازکدلان فقر
مينا به راه آبله پايان شکستن است
اين خرده حيات که دل بسته اى بر آن
چون دانه سپند درانداز جستن است
پهلو تهى نمودن روشندلان ز خلق
بر روى زنگيان در آيينه بستن است
سر تافتن ز مصلحت عقل بهر نفس
از بهر تير بال هما را شکستن است
از گريه دروغ، اثر چشم داشتن
از چشمه سار گوهر شهوار جستن است
انداختن بساط اقامت به زير چرخ
در راه سيل پاى به دامن شکستن است
عريان شو از لباس تعلق که در سلوک
سد ره است اگر همه احرام بستن است
بستن ره سؤال به ارباب احتياج
صائب به روى خود در توفيق بستن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید