شماره ٤١٥: از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست
چون شاخ نازکى که ز جوش ثمر شکست
چون تيغ آب جوهر من شد زيادتر
چندان که روزگار مرا بيشتر شکست
جاى شراب عشق نگيرد شراب عقل
نتوان خمار بحر به آب گهر شکست
در عاشقى همين دل بلبل شکسته نيست
اول سبوى غنچه درين رهگذر شکست
از جام غير، آن لب ميگون زياد نيست
بايد خمار خود ز شراب دگر شکست
گرديد توتياى قلم استخوان من
از بس مرا فراق تو بر يکدگر شکست
مژگان اشکبار تو اى شمع انجمن
صد تيغ آبدار مرا در جگر شکست
خون مى گشايد از رگ الماس سايه اش
آن نيش غمزه اى که مرا در جگر شکست
صائب چه شکرهاست که ما را چو زلف، يار
در هر شکستنى به طريق دگر شکست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید