شماره ٥٠٣: گر در ميان هوا چو حبابت نمى گرفت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر در ميان هوا چو حبابت نمى گرفت
دريا به هيچ و پوچ حسابت نمى گرفت
مى داشتى گر از دل بيدار بهره اى
شب ديده ستاره به خوابت نمى گرفت
گر پيچ و تاب عشق نمى گشت مهربان
شيرازه در بغل چو کتابت نمى گرفت
در هم نمى فشرد اگر درددل ترا
مغز جهان شميم گلابت نمى گرفت
مجنون صفت ز عقل اگر ساده مى شدى
انديشه خطا و صوابت نمى گرفت
يک چند، جوش در دل خم گر نمى زدى
کام از لب پياله شرابت نمى گرفت
مى داشت گوهر تو اگر مغز آگهى
دنيا به دام موج سرابت نمى گرفت
باريک اگر مى شدى از بوته گداز
چون ماه عيد، چرخ رکابت نمى گرفت
مى کرد خامسوز ترا آتش شباب
پيرى اگر خبر ز کبابت نمى گرفت
صائب چراغ خانه و شمع مزار بود
دل، گرد اگر ز عالم آبت نمى گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید