شماره ٥١٨: در عالم فانى که بقا پا به رکاب است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
در عالم فانى که بقا پا به رکاب است
گر زندگى خضر بود نقش بر آب است
از مردم دنيا طمع هوش مداريد
بيدارى اين طايفه خميازه آب است
چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سايل
بى منت و بى فاصله بخشند، جواب است!
در مشرب ما خاک نشينان قناعت
در آب رگ تلخى اگر هست گلاب است
در چشم گرانخواب، کتاب است کم از خشت
در ديده بيداردلان خشت کتاب است
مستى که ز خونابه دلهاست شرابش
دود دل ما در نظرش دود کباب است
زان در نظر خلق عزيزست، که گوهر
قانع شده از بحر به يک قطره آب است
آن را که ز کيفيت ديدار خبر يافت
هر شسته عذارى به نظر عالم آب است
هر چند که در خانه ز آب است خرابى
در ديده ما خانه بى آب خراب است
چون ريگ روان نرم روان مانده نگردند
وامانده کسى راهنوردان ز شتاب است
صائب به اثر زنده ز مرده است نکوتر
دستى که عطايى نکند پاى به خواب است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید