شماره ٥٤١: محو رخ زيباى تو فارغ ز جهان است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
محو رخ زيباى تو فارغ ز جهان است
بيدارى حيرت زدگان خواب گران است
پوشيدن چشم از دو جهان سود نبخشد
مادام که دل در بر سالک نگران است
تا دست برآورده ام از خرقه تجريد
بر پيکر من بند قبا بند گران است
پيداست چو ابر تنک جلوه خورشيد
در پرده چشمى که خيال تو نهان است
چون سيل، طلبکار ترا سنگ ملامت
در قطع بيابان طلب، سنگ فسان است
در مشرب من خلوت اگر خلوت گورست
بسيار به از صحبت ابناى زمان است
صائب مکن انديشه جان در سفر عشق
کاين مرحله را ريگ روان خرده جان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید