شماره ٥٤٨: سبزى که مرا ساخته بيتاب همين است
سبزى که مرا ساخته بيتاب همين است
خضرى که به آدم ندهد آب همين است
شوخى که به يک جلوه مستانه جهان را
داده است به سيلاب مى ناب همين است
سيلاب خرامى که فکنده است ز رفتار
در کوه گران رعشه سيماب همين است
ماهى که نموده است ز رخسار شفق رنگ
خون در دل خورشيد جهانتاب همين است
بحرى که ز رخسار گهر گرد يتيمى
شسته است به رخساره چون آب همين است
آن فتنه ايام که در پرده شبها
آورده شبيخون به سر خواب همين است
آن دشمن ايمان که ز رخسار چو قنديل
آتش زده در سينه محراب همين است
آن گوهر شهوار که درياى گهر را
در گوش کشد حلقه گرداب همين است
خورشيد عذارى که ازو سوخته صائب
خون در جگر لاله سيراب همين است
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده