شماره ٥٦٩: صبح از لب لعل تو پيام نمکينى است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
صبح از لب لعل تو پيام نمکينى است
شام از شکن زلف گرهگير تو چينى است
از زخم تو هر سينه خيابان بهشتى است
از داغ تو هر پاره دل زهره جبينى است
آبى که ازو خضر حيات ابدى يافت
از دامن دشت تو سيه خانه نشينى است
هر نقطه ز مجموعه رخسار تو چون خال
آشوب دل و دشمن جان، رهزن دينى است
مخمور ترا در دل مي، نشأه جان بخش
زهرى است که پنهان شده در زير نگينى است
هر عقده که در راه طلب روى نمايد
سودازده زلف ترا نافه چينى است
صبحى که ازو روى زمين شد شکرستان
نسبت به شکرخنده او شوره زمينى است
بينايى چشمى که به عبرت نشود خرج
از مايه حسرت، نگه بازپسينى است
معموره دنيا نبود جاى اقامت
هر خانه که آيد به نظر، خانه زينى است
صائب چه کند آهوى وحشت زده ما؟
هر گوشه درين دشت، کمندى و کمينى است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید