شماره ٧٤٠: بوسه چون محروم از آن لبهاى خندان بگذرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
بوسه چون محروم از آن لبهاى خندان بگذرد؟
مور ما چون تلخکام از شکرستان بگذرد؟
مى رساند رشته نسبت به آن زلف دراز
چشم من چون از سر خواب پريشان بگذرد؟
طوق هستى بر گرفت از گردنم داغ جنون
مهر چون طالع شود صبح از گريبان بگذرد
خاک مى مالد به لب تيغش زننگ خون من
آه اگر اين حرف در بزم شهيدان بگذرد
شوق چون پا در رکاب بيقرارى آورد
کاروان شبنم از ريگ بيابان بگذرد
ما سبکروحان حريف ناز مرهم نيستيم
دوست مى داريم زخمى را که از جان بگذرد
دور باشى نيست حاجت قهرمان عشق را
شير ره وا مى کند چون از نيستان بگذرد
چشمه زمزم نمک در ديده خود ريخته است
تا مبادا غافل آن سرو خرامان بگذرد
اصفهان چشم جهان گر نيست صائب از چه رو
سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید