شماره ۸٢١: هستيم يک قطره از درياى تو

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هستيم يک قطره از درياى تو
مستيم يک نشأه از صهباى تو
گر قبولم ميکنى در يتيم
رانيم از خود کف درياى تو
حسن تو نور دل بيناى من
عشق من زيب رخ زيباى تو
چشم تو مفتون سر تا پاى خود
چشم من حيران سر تا پاى تو
آبروى شمع و مه را ريخت دوش
آفتاب روى بزم آراى تو
ميفزايد شور بر شور دلم
چون تبسم ميکند لب هاى تو
آه من از تاب آن زلف سياه
شور من از لعل شکرخاى تو
ناله ام از بخت مادرزاد خود
عشق من از حسن مادرزاى تو
هر که سودا کرد با تو سود برد
(فيض) را سر رفت از سوداى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید