شماره ۹٦٢: هر آن دل را که با ياريست خوئى

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
هر آن دل را که با ياريست خوئى
ز گلزار حقيقت هست بوئى
ندارد او سر دنيا و عقبى
که دارد پاى آمد شد بکوئى
دلى کو شد اسير زلف يارى
دو عالم را نمى گيرد بموئى
بود خاطر پريشان هر که او را
رسيد از زلف عنبر بوى بوئى
کسى کو شد ز راه عشق آگاه
نميخواهد دگر راهى بسوئى
سرى کو مست عشقى شد ز خود رست
بود آن مى ز دريا يا بسوئى
دل (فيض) از غم عشقى زند هاى
مگر روزى به پيوندد بهوئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید