آنان که دل به معنى بيگانه بسته اند
بر روى آفتاب در خانه بسته اند
آنها که ديده از رخ جانانه بسته اند
بر آفتاب روزن کاشانه بسته اند
عاشق چرا دلير نباشد به سوختن
کز شمع نخل ماتم پروانه بسته اند
بر روى خويشتن در حاجت گشوده اند
بر سايل آن کسان که در خانه بسته اند
بگذر ز کفر ودين که به مقصد رسيدگان
اول نظرزکعبه وبتخانه بسته اند
لعن يزيد تلخى حرمت زمى برد
بر روى ما عبث در ميخانه بسته اند
فردا جواب ساقى کوثر چه مى دهند
آنها که آب بر لب پيمانه بسته اند
صائب حضور اگر طلبى ترک عقل کن
کاين در به روى مردم فرزانه بسته اند