شماره ١١٧: زار و نزار و خسته ام و بى قرار دوست

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زار و نزار و خسته ام و بى قرار دوست
از من اى صبا ببر خبرى تا ديار دوست
گو ياد کن ز حال جگر خستگان هجر
آنشب که هست روز و شب اندر کنار دوست
کى در خور غمست و فراق آنکه سالها
بوده است در نعيم وصال و جوار دوست
قطع اميد کرده ز دنيا و آخرت
نوميد از دو عالم و اميدوار دوست
بر رهگذار دوست نشسته است منتظر
بر کف گرفته جان ز براى نثار دوست
در گردنت صبا چو تنم خاک ره شود
در کوى دوست ريزش و در رهگذار دوست
اى آنکه واقفى ز درون و برون کار
رمزى بما بگوى ز اسرار کار دوست
جز کار و بار دوست ندانيم کار و بار دگر
مائيم جانى و دلى و کار و بار دوست
صبر و وفا نياز و فنا (فيض) کار ماست
جور و جفا و غنچ و دلالست کار دوست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید