شماره ١٧٣: نگارا در غمت جانم حزين است

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نگارا در غمت جانم حزين است
بهر جزو دلم در وى دفين است
ترا رحمى ببايد يا مرا صبر
چه سازم چون نه آنست و نه اينست
امير حسن را خوى آنچنانست
اسير خلق را عشق اينچنين است
تقاضاى جناب حسن آنست
تمناى خيال عشق اين است
دلم تا خسته ابرو کمانيست
بهر جايم بلائى در کمين است
چه سازم با دل سودا پرستى
که بهر بيغمان دايم غمين است
چه سازم با جفاى بيوفائى
که آئين شکست و عقل و دين است
همانا رأى و حکم او همانست
همانا سرنوشت من همين است
بلى دلدار با من آنچنانست
از آنحال دل (فيض) اينچنين است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید