شماره ١٩٠: دمبدم دل ما را از الست پيغام است

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دمبدم دل ما را از الست پيغام است
از بلى بلى جانرا تازه تازه اسلامست
خاص مى نه پندارد کاين بروز اول بود
بعد از آن سخن بگسست اين عقيده عامست
گوش هر خدا بينى مستمع بود از حق
وانکه او نمى بيند بى گمان که او خامست
هر دو کون را ايزد دم بدم در ايجاد است
خلق راست راز کن مستى که بى جام است
بهر صيد جان پاک دامها کنند از خاک
تا شود به از املاک يارب اين چه انعامست
مرغهاى جان آيد در شباک تن افتد
در بلا شود پخته زانکه بى بلا خام است
فوج فوج از آن عالم آورند جانها را
تا کدام ناکام و تا کدام را کامست
زمره سعيد آيند زمره شقى گردند
تا چه در قضا رفته تا چه هر کرا نامست
ز آتش غم عشقى جان و دل نشد پخته
ساز ره نکردى (فيض) کار بار و تو خامست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید