شماره ٢٨٢: گر زنم لاف از سخن شعر اين تقاضا مى کند

غزلستان :: فیض کاشانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر زنم لاف از سخن شعر اين تقاضا مى کند
نيست لاف از خوى من شعر اين تقاضا مى کند
جاى لافست آن سخن کان وقت را خوش مى کند
شعر را اينست فن شعر اين تقاضا مى کند
دعوى عرفان و عسق و حرف هجران و وصال
برتر است از حد من شعر اين تقاضا مى کند
هر چه دل کرد آرزو و جان از آن ذوقى گرفت
آرم آنرا در سخن شعر اين تقاضا مى کند
گه مجاز آرم حقيقت مطلبم باشد از آن
گرچه دارم هر دو فن شعر اين تقاضا مى کند
گاه قصدم زينت دنياست از حسن بتان
کان بتست و راهزن شعر اين تقاضا مى کند
خط و خال و چشم و ابرو زلف و رخسار و دهان
هست رمزى از فتن شعر اين تقاضا مى کند
هست حق عقباى من حسن بتان دنياى من
گويم از هر دو سخن شعر اين تقاضا مى کند
نيست نيکو رد شعر (فيض) از صاحب دلان
گويد او گر ما و من شعر اين تقاضا مى کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید